گزیده هایی از فص عیسوی

ساخت وبلاگ
سپس طینت و گلِ این شخص انسانی را به دو دستِ خود سرشت، و هر دو متقابل اند. اگرچه هر دو دستش دست راست است... در طبیعت موثر نمی شود مگر آنچه که با آن مناسبت داشته باشد و آن متقابل است، پس دو دست را بیان کرد و چون آن را به دو دست پدید آورد، بشرش نامید، به سبب مباشرتی که در خور آن حضرت است ۰ به دو دستی که منسوب بدو هستند. و آن را از عنایتش به این نوع انسانی قرار داد و به آن کسی که از سجود خودداری کرد فرمود: «ما منعک ان تسجد لما خلقت بیدی استکبرت؟ ... ام کنت من العالین...» 

(چرا دو؟ همچنین ر.ک. آواز پر جبریل، سهروردی)

(بشر: هم خانواده با بشره به معنای پوسته، در فعل به معنای: نشانه بودن/دلالت داشتن، مباشرت: باب مفاعله از ریشه ی بشر: برای مشارکت بین فاعل و مفعول به کار می رود و فعل لازم را متعدی می کند)

 

به این هشدارِ روحیِ الهی بنگر که چقدر لطیف و دقیق است: «ان اعبدو الله». اسم «الله» را آورد، چون پرستندگان در پرستش و اختلاف شرایع مختلف اند، اسم خاصی را بر اسم دیگر اختصاص نداد، بلکه اسم جامع همه ی اسماء را آورد. سپس گفت: «ربی و ربکم» و بدیهی است که نسبت ربوبیت به یک موجود، عین نسبت دادنِ آن به موجودِ دیگری نیست. 

 

خداوند می فرماید: «اقیمو الصلوه» پس او امر کننده است و بنده، مکلف و مامور است و بند می گوید «رب اغفر لی» در اینجا او امر کننده است و حق مامور. پس آنچه را که حق تعالی از بنده - به امرش - می طلبد، به عینه آن چیزی است که بنده از حق تعالی به امرش می طلبد. از این روی هر خواندنی ناگزیر پاسخ داده شده است اگرچه تاخیر اوفتد، چنان که برخی از مکلفان نیز به تاخیر اندازند. 

 

«ان تعذبهم فانهم عبادک و ان تغفر لهم فانک انت العزیز الحکیم» ... «هم» ضمیر غایب است چنان که «هو» ضمیر غایب است ... و آن عین حجابی است که آنان از حق، در آنند. پس آنان را پیش از حضورشان یادآوری کرد که چون حاضر آمدند، خمیر مایه در خمیر سرشته گشته و آن ها را همانند خود گرداند... مراد از عذاب، خوار داشتنِ آنان است، و خوارتر از آنان نیست چرا که بندگان اند. پس ذاتشان اقتضا می کند که خوار باشند. پس تو آنان را به کمتر از آنچه که در آنند - یعنی عبید اند - خوار و ذلیل نمی گردانی. «و ان تغفر لهم» یعنی اگر آنان را از درافکندن در عذاب و کیفری که به واسطه ی مخالفتشان در خور آنند می پوشانی، یعنی برایشان پوششی قرار می دهی ... «فانک انت العزیز» یعنی نگهبان آنچه در حمایت توست، تویی.

وقت حق تعالی این اسم (عزیز)‌ را به کسی از بندگانش عطا فرماید، حق تعالی معز و کسی که این اسم بدو داده شده عزیز نامیده می شود. پس از آنچه که «منتقم» و «معذب» از انتقام و عذاب درباره اش اراده می کنند، در قرق-گاهِ بلندی است.

 

 

 

 

اندیشه ی انتقادی در حسابداری...
ما را در سایت اندیشه ی انتقادی در حسابداری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ccriticalaccounting2 بازدید : 188 تاريخ : جمعه 16 آذر 1397 ساعت: 4:59